حکمت 272 نهج البلاغه:
هفت تا مشکله آن زمانِ مولی علیه السلام:
- فتنه های سه گروه پیمان شکنان ( اصحاب جمل )
- تجاوزگران و منحرفان از حق ( اصحاب صفین )
- از دین برگشتگان ( خوارج )
- دشمنان خارجی ( امپراطوری روم که قصد بر اندازی اسلام را داشتند )
- دشمنان خارجی و داخلی ( یهودیان )
- دشمنان داخلی ( منافقین )
- شیعیان بی حال و …
و سه مقدمه:
- درد دلها
- بدعت ها
- رضایت به عمل خلفا
✅ صبح یکشنبه 26 / 5 / 99
مطالب بیان شده در جلسه بالا 👆👇
حکمت 272 #نهج_البلاغه
٢٧٢ – وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ
لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ.
اگر از اين فتنهها و لغزشگاهها با قدرت بگذرم،
دگرگونىهاى بسيار پديد مىآورم.
فتنههاى سه گروه پيمان شكنان (اصحاب جمل)،
تجاوزگران و منحرفان از حق (اصحاب صفين)
و از دين برگشتگان (خوارج) است.
شاهد اين سخن ما خطبهاى است كه حضرت ضمن آن مىفرمايد:
«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلاةُ قَبْلِي أَعْمَالاً خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله
مُتَعَمِّدِينَ لِخِلافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ
وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا
وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله
لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِي؛
زمامداران پيش از من كارهايى انجام دادند كه برخلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. عامدانه راه خلاف رفتند و نقض عهد آن حضرت كردند و سنتش را تغيير دادند و اگر من مردم را وادار به ترك آنها كنم و آنها را به حال اول و به همان چيزى كه در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله بود بازگردانم، لشكرم از اطراف من پراكنده مىشود تا آنجا كه تنهاى تنها مىمانم و يا كمى از شيعيان من با من مىمانند».
اين بدعتها زياد بودند كه به بخشى از آنها اشاره مىشود:
تبعيض ميان عرب و عجم كه در زمان عمر واقع شد
و بيتالمال را ميان مسلمانان يكسان تقسيم نكرد.
مخالفت با حج تمتع و ازدواج موقت
كه در عبارت معروف از او نقل شده است:
«مُتْعَتانِ كانَتا في عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ أنا أنْهي وَ أُعاقِبُ عَلَيْهِما» كه با تعبيرات متفاوتى در كتب زيادى نقل شده است.
خواندن نماز تراويح (نمازهاى مستحب شب ماه رمضان
كه بايد فرادى خوانده شود و او دستور داد به صورت جماعت بخوانند).
گفتن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» در اذان صبح كه به گفتۀ ابن ابى شيبه در كتاب مصنف خود، عمر شنيد كه مؤذن او به هنگام اذان صبح مىگويد:
«الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ»، عمر از اين جمله خوشنود شد و به مؤذن خود گفت: «أقِرّها في أذانِكَ؛ آن را در اذان (صبحِ) خود همواره بگو».
همچنين حذف «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» از اذان به بهانۀ اينكه اگر مردم نماز را بهترين كار بشمرند ممكن است به جهاد اهميت ندهند.
در روايت معروفى آمده
است كه عكرمه از ابن عباس سؤال كرد: چرا عمر «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را از اذان حذف كرد؟ ابن عباس گفت: «أرادَ عُمَرُ أنْ لا يَتَّكِلَ النّاسُ عَلَى الصَّلاةِ وَ يَدَعُوا الْجِهادَ فَلِذلِكَ حَذَفَها مِنَ الْأذانِ».
شوكانى در نيل الاوطار از كتاب الاحكام نقل مىكند:
«قَدْ صَحَّ لَنا أنَّ حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ كانَتْ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُؤَذَّنُ بِها وَ لَمْ تُطْرَحْ إلّا في زَمَنِ عُمَرِ؛ در روايت صحيح ثابت شده است كه «حَىِّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود و آن را در اذان مىگفتند؛ ولى در زمان عمر آن را حذف كردند».
سپس در زمان عثمان، بدعتهاى عجيبتر ديگرى گذاشته شد كه از آن جمله تقسيم بيتالمال و مقامهاى حساس حكومت اسلامى در ميان خويشاوندان او و وابستگان به او بود كه همين مطلب سبب شد داد و فرياد مردم به اعتراض بلند شود؛ اعتراضى كه سرانجام منجر به قتل او شد.
امثال اين بدعتها كه در كتب مشروحۀ كلاميه آمده، فراوان است. اميرمؤمنان على عليه السلام مىخواست پس از استقرار حكومت، تمام اين بدعتها را حذف كند و سنتهاى عصر رسولاللّه صلى الله عليه و آله را زنده نمايد؛ ولى متأسفانه مشكلات داخلى كشور اسلام و جنگها اجازه نداد و اين افتخار بزرگ از مسلمانان سلب شد.
خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام
الكافي ج8، ص: 58
21- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ …
وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ
وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالًا
أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنِ اخْتِلَافٌ
وَ لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى لَكِنَّهُ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُجَلَّلَانِ مَعاً
فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ
وَ نَجَا الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَى إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْكُمْ فِتْنَةٌ يَرْبُو فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ
يَجْرِي النَّاسُ عَلَيْهَا وَ يَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً
فَإِذَا غُيِّرَ مِنْهَا شَيْءٌ قِيلَ قَدْ غُيِّرَتِ السُّنَّةُ ….
وَ سَوَّيْتُ بَيْنَ الْمَنَاكِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ كَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ
وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِيهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ
وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِيذِ
وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَيْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّكْبِيرِ عَلَى الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ
وَ أَلْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*-….
…. بخدا سوگند كه من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان همان نماز فريضه را به جماعت بخوانند، و به آنها اعلان داشتم كه جماعت در نماز نافله، بدعت است و دستور خدا نيست ولى فرياد گروهى از سربازانم كه همراه من با دشمن مىجنگيدند بلند شد. آنها فرياد مىزدند كه: اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مىدارد. و من ترسيدم كه مبادا در بخشى از سپاهم جنجالى بپا شود.