22 آذر 1403
عبدالمطلب 30 حائری 18 پ 40

نقد شیخیه جلسه پنجم (ادامه شیخیه چه انحرافاتی را به تشیع وارد کرد؟)

5

مطالب بیان شده در جلسه پنجم شیخیه 👆👇

عقاید باطل شیخیه 👇

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص34

در صفحه ۱۵۱ رساله قطیفیه در پاسخ از اینکه چگونه حضرت عیسی بدون پدر به دنیا آمده می گوید :
منی نطفه مولد فرزند نیست بلکه نطفه مولد روح حیاتی است که رائحه یا بوی منی می نامند
و این همان بویی است که از درخت مُزُن ریزش میکند و شاهد بر این مدعا وجود شهر زنان میباشد که در آنجا هیچ مردی وجود ندارد و در این شهر درختی است که از کنار ریشه او شاخه هایی روییده است
به شکل آلت تناسلی مرد و بوی منی می دهد زن های آنجا نزد آن درخت می‌روند و با آن شاخه در می آمیزند و به دختر حامله می شوند و از آن شاخه پسر به عمل نمی‌آید و خداوند چون خواست قدرت‌نمایی کند جبرئیل را نزد حضرت مریم روانه کرد و مقداری از آن بوی را به وسیله هوا در دهان یا گریبان مریم دمید و او به قدرت الهی آبستن شد و لکن پسر زایید و عیسی متولد گردید

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص34

در صفحه ۳۱ آیه قل لو کان بحر مدادا … را اینطور تاویل می‌کند اگر تمام دریاها مرکب شوند نمی توانند فضائل اهل بیت را بیان کنند و آنها جلوتر از همه موجودات آفریده شده اند
چون انوار ائمه به آخرین مقام اختصاص نزول کردند خداوند با نظر هیبت به آنها نگاه کرد
و از انوار آنها ۱۲۴۰۰۰ قطره چکید و هر کدام آن قطرات پیامبرانی شدند
باید گفت لابد این قطرات منی در صحراها و بیابان ها سرگردان بودند تا آنکه در موقع خودش سبز شوند و پیامبری روییده شود
و در صفحه ۳۰ پیامبر را با خدا شریک می‌کند

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص35

مهمترین گفتار شیخ احمد این بود که :
میان امام غائب و مردم بایستی رجالی باشد که ایشان واسطه فیوض و ربط بین خلق و حجت خدا گردند و ایشان را قریه ظاهره بین امام و رعیت نامند

شیخ احمد با نوایی نو به روی خود و دیگران گشود
و خود را تلویحا همان نائب خاص یا باب امام یا قریه ظاهره بین امام و مردم خواند
یکی از کسانی که پرده از روی ادعا و حقه بازی او برداشت مرحوم شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر بود

صاحب جواهر می خواست شیخ احمد را امتحان کند که آیا ایشان
حدیث و غیره حدیث را می تواند از هم تشخیص دهد
در روی کاغذ چرکینی از خودش جمله‌ای به عربی نوشت و به شیخ داد که شیخ احمد تا کاغذ را دید بدون قول و درنگ گفت این یکی از احادیث ائمه است ولی صاحب جواهر هرچه اصرار ورزید که این از منشات خودم می باشد شیخ زیر بار نرفت گفتیم شیخ احمد تلویحا خود را واسطه فیوضات بین امام زمان عج و مردم معرفی می نمود
ولی سید کاظم رشتی این موضوعات را روشن و آشکار نمود و مریدان و شاگردان را تحریص و ترغیب می نمود که باید نائب امام را شناخت و از حضورش استفاده نمود

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص36

و لذا شیخیان را چنین عقیده است که باید همیشه و در همه زمان یک نفر را واسطه بین امام و مردم وجود داشته باشد و چنین فردی را رکن رابع می نامند
و لذا می گویند توحید – نبوت – امامت – رکن رابع
چون سید رشتی از دنیا رفت و کسی را به عنوان جانشین معین ننمود مریدان و شاگردان او آواره و سرگردان دشت و بیابان شده و به دنبال رکن رابع به هر سو روی آوردند

بدانکه شیخ احمد رساله‌ای نوشته است در باب این که مصلی باید در ایاک نعبد حضرت امیر را قصد کند (( که در عبارات قبلی منقول از هدیه النمله نیز آورده شده ))
زیرا که خداوند مجهول الکنه است و آنچه در ذهن درآید مخلوق ذهن است چنانکه حضرت صادق ع می فرماید : کلما میزتموه باوهامکم بادق معانیه فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم
پس باید وجه الله را اراده نمود که امیرالمومنین علیه السلام است

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص37

البته ما جواب این آقایان را در کتابی که راجع به تصوف نوشته داده‌ایم
ولی مرحوم تنکابنی می نویسد
جواب از این شبهه آن است که معلوم است اینکه گفته خدا در ذهن در نمی‌آید
بلکه بوجوه و اوصاف پی به ذات خدا می بریم و قصد می‌کنیم در ایاک نعبد خدای جامع الاوصاف را
و شک نیست که همین نحو قصد حق است علاوه هم چنانکه خدا مجهول الکنه است امیرالمومنین ع نیز مجهول الکنه است پس اگر امیرالمومنین ع را در ذهن بگذرانیم آن هم مخلوق ذهنی است و همان سخن نیز در اینجا وارد آید و ایضا چنانکه خدا مجهول الکنه است برای ما همچنین مجهول الکنه برای امیرالمومنین ع نیز می باشد
پس امیرالمومنین ع در وقت گفتن ایاک نعبد چه کسی را قصد می‌کرد
مجملا این سخن خارج از مذهب شیعه و طوری است وراء طور عقل و بطلانش
از ابده بدیهیات است و این مذهب جماعتی از صوفیه است که می‌گویند باید سالک مرشد خود را در وقت عبادت به نظر آورد
در صفحه ۳۴ شرح الزیارت ائمه را قیوم می داند

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص38

و در صفحه ۳۶ به مانند نصارا حرف زده و گناهان شیعیان را به گردن ائمه می اندازد و لذا پاره‌ای از محققین را عقیده بر این است که شیخ احمد احسایی کشیش بوده از کشیش های ترانسوفالی و برای ایجاد فتنه به شکل آخوند در آمده و به طرف ایران حرکت می نماید

سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص45

و نیز در کتاب مجموعه الرسائل در رساله هیات می‌نویسد
علت برودت و رطوبت زمین ماه است و جزر و مد دریا به سبب اوست
و شنیده ام که در مغرب زمین شیشه ای ساخته اند که چون آن را در مقابل ماه بگیرند پر از آب
می شود و یا آنجا که در صفحات ۲۱۴ تا ۲۳۶ کتاب شرح القصیده راجع به کلمه قبه سخن پراکنی می کند و قبه ای را به ارتفاع ۱۷ فرسخ از دود می داند
و قبه ای را از مس و مسکن طوایف جن به شمار می آورد

در صفحه ۴۴ رساله ای به نام شرح خطبه طتنجیه درباره ملائکه آسمان می گوید
روسای ملائکه در هر آسمانی معلوم اند
فلکه اول ملائکه کلی آن اسماعیل است
فلک دوم سیخائیل و سیمون و زیتون و شمعون و عطائیل (عطیائیل)
فلکه سوم سیدیائیل و زهریائیل
فلکه چهارم صاصائیل و کلیائیل و شمائیل
فلکه پنجم کاکائیل و فشارئیل
فلکه ششم سمحائیل و مشوائیل
فلکه هفتم قرثائیل و رقیائیل
فلکه هشتم ملائکه آن زیادند مانند نهفائیل و صرصرائیل و …
و به همین سیاق ۶۷ اسم دیگر به این اسامی ساختگی و نامفهوم و بی مدرک می افزاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *