21 شهریور 1404
عبدالمطلب 30 حائری 18 پ 36

8ادیبهشت1404-تدریس رساله جامع(غصب و سایر امور ضمان‌آور-3)

تدریس رساله جامع – جلد 3

احکام – جلسه شماره 914

غصب و سایر امور ضمان‌آور ( 3 )

مذمّت و نکوهش غصب

تاریخ 1404.02.08

طالب بیان شده در جلسه 👆👇

ادامه روایت جلسه قبل 👇👇

وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا
وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا
چگونه به كسى ستم كنم براى وجودى كه
به سرعت به سوى كهنگى و پوسيدگى پيش مى‏رود ، و اقامتش در زير توده خاك طولانى مى‏شود ؟ !

وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ
حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً
به خدا قسم عقيل را در اوج فقر ديدم كه
يك من گندم از بيت‏المال شما را
از من درخواست داشت ،

وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الْأَلْوَانِ‏ مِنْ فَقْرِهِمْ
كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ
و كودكانش را از پريشانى فقر،
با موهاى غبار آلود و رنگهاى تيره ديدم ،
كه گويى صورتشان را با نيل سياه كرده بودند ،

وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً
فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي
عقيل به درخواستش اصرار،
و سخنش را تكرار مى‏كرد .
من به گفتارش توجّه مى‏كردم ،

فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي
و او خيال مى‏كرد كه دينم را به او فروخته ،
و از راه و روشم دست برداشته
و به خواسته‏اش تن مى‏دهم ،

فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا
در اين اثنا آهن پاره‏اى را گداخته
و به بدن او نزديك كردم
تا مايه عبرتش شود ،

فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا
وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا
ناگهان چون ناله بيمار ،
از حرارت آن آهن پاره ناله زد ،
و نزديك بود از آن آهن گداخته بسوزد ،

ادامه دارد 👆👆




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت بهترین مطالب و فایل های مذهبی

لیست شبکه های اجتماعی صادقیه: