مطالب بیان شده در جلسه سوم شیخیه 👆👇
شیخیه چه انحرافاتی را به تشیع وارد کرد؟
از جمله مهمترین این فرقهها بابیت و در زیر مجموعهی آن
بهائیت است. جالب آنکه این فرقهها از سوی استعمارگران
و به ویژه عمال زیرک انگلیس برای ایجاد آشوب
در ایران عصر قاجار حمایت میشدند.
اما این فرقهها درختی نبودند که یک روزه کاشته شده و به بار نشسته باشند، بلکه سالها قبل بذر آنها در افکار شیعیان ریخته شده بود و آنجا که زمینه مساعد بود، ریشه دوانیده و رشد کرده بودند.
در واقع میتوان گفت این فرقهها از آبشخور اندیشههای شیخ احمد احسائی، مؤسس فرقهی شیخیه، سرچشمه گرفته و تحت تأثیر شدید این فرقه بودند. بر این اساس، برای ریشهیابی انحراف در تشیع در سدههای اخیر میبایست به دنبال پاسخگویی به این سؤال باشیم
که شیخیه چه کسانی بودند و چه اعتقاداتی داشتند؟
بعضى از دیدگاه هاى منسوب به او و طرفدارانش چنین است:
عقائد شیخیه
۱. آفریننده این جهان امامان بوده و روزى دهنده و گرداننده نیز آنها هستند و خدا رشته کارها را به دست آنان سپرده است.
و منظور از وجه الله ایشان هستند .
جمعی از متاخرین علماء، شیخ احمد را تکفیر کردند به سبب قائل شدن به علل اربعه. (یعنی ائمه علت ایجاد عالم هستند و خود آنها علل اربعه یعنی علت فاعلی، علت مادی، علت صوری، و علت غایی ایجاد عالم هستند)
خدا با انبیاء (علیهمالسّلام) شیء واحدی هستند.
(مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.)
۲. پیامبر(ص) چون به معراج رفت
در گذشتن از کره آب،«عنصر آبى»
و در گذشتن از کره باد، «عنصر هوایى»
و در گذشتن از کره آتش «عنصر آتشى»
خود را انداخت تا بتواند از تن و چارچوب مادى به درآید
و رها گردد و قادر باشد از کره هاى آسمانى بگذرد
۳. انسان در معاد با جسم و عنصر ظاهر نمى شود؛
بلکه در قالب «هور قلیائى» دوباره جان مى گیرد
هورقلیا به معناى ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا و ملکوت بوده و در اقلیم هشتم قرار دارد، و داراى افلاک و کواکبى مخصوص به خود است که به آنها جابلقا و جابرسا مىگویند
۴. انسان دو جسم و دو جسد دارد:
الف. نخست جسدى است که از عناصر زمانى آب، خاک، هوا و آتش ترکیب شده است. گاهى مانند لباس آن را مى پوشد و گاهى درمى آورد. هیچ گونه لذت و رنج، طاعت و معصیت به او نسبت داده نمى شود ؛ در هنگام مرگ این لباس را وامى گذارد.
ب. جسد هور قلیائى یا برزخى، همان طینت انسان و واسط بین عالم ملک و ملکوت است و پس از مرگ در قبر مرده، باقى مى ماند.
اما هنگام نفخ صور اول (نفخ اماته) روح از آن جدا مى شود
و هنگام صور دوم (نفخ احیاء) دوباره روح به آن باز مى گردد.
پس روح انسان در قیامت با همین جسد هور قلیائى، بازخواهد گشت و حساب پس خواهد داد و داخل بهشت یا دوزخ خواهد شد.
آنها درباره معاد میگویند این جسد در قبر تجزیه شده و از بین میرود و به طبیعت باز میگردد. جسد دوم انسان، جسد هورقلیایی است و فناپذیر نیست. معاد با همین جسم هورقلیایی صورت میگیرد.
ظاهراً در اثر تماس شیخ احمد با صائبان، وی اصطلاح «هورقلیایی» را که واژهای سریانی است، از آنها گرفته است
و ضمن انکار معاد جسمانی، ثواب و عقاب اخروی را
مربوط به جسم هورقلیایی میداند.
- شیخیها نسبت به قرآن هم عقاید انحرافی خاص داشتند.
آنها معتقد بودند که بعضی از قسمتهای قرآن از طرف جبرئیل آورده شده و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)شخصاً آنها را تدوین کرده است.
سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص32
اسم ابلیس قبل از گناه عزازیل بود و چون طرد شد نامش ابلیس گشت
و گویند برای ابلیس زنی است صاف مانند مار اسم آن طرطبه است
شیطان او را به نکاح درآورد او 30 عدد تخم بگذاشت 10 تخم در مشرق
10 تخم در مغرب 10 تخم در وسط زمین و از هر تخمی جنسهایی از شیاطین بیرون آمدند نام های بعضی از آنها شیصبان ، ساحیا ، زوربا ، مسمار ، دیهیش ، صمصاد ، ریاط ، سلاهب ، و …
سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص33
و غیر ایشان از کسانی که در موقع تالیف این کتاب نامشان در خاطر نبود ولی سید کاظم رشتی می گوید : ( در صفحه ۱۹۴ شرح القصیده )
شیطان زن جداگانه ندارد و خودش هم زن است و هم شوهر و مدعی است که در بعضی از مکاشفاتش وضعیت جماع ابلیس با خودش و زاییدن اولاد را دیده است
شیخ در کتاب جامع الکلم در رساله عرشیه گفتار غریبی دارد
که به طور خلاصه نقل می گردد در اقلیم هشتم عالمی است ب ه نام هورقلیا که در این عالم دو شهر به نامهای جابلقا و جابلسا در مشرق و در مغرب دیده می شود ۴ نحر در این عالم هستند که به حوزی می ریزند برای شنیدن صدای ریزش آب ها در حوض باید با دو انگشت گوش هایت را محکم بگیرید تا صداهای خارجی به گوش تو نرسد آنگاه صدای مخصوصی را خواهی شنید که همان صدای ریزش آب هاست مردم این دو شهر به زبانهای گوناگون سخن میگویند و چون در آسمان ها به هم میرسند با هم صحبت می دارند
و اگر نیمه های شب در مکان خلوت و بی سر و صدایی بایستی و گوش فرا دهید صدای وزوزی میشنوی که همان طنین گفتوگوی مردمان جابلقا و جابلسا است
در صفحه ۱۵۱ رساله قطیفیه در پاسخ از اینکه چگونه حضرت عیسی بدون پدر به دنیا آمده می گوید :
منی نطفه مولد فرزند نیست بلکه نطفه مولد روح حیاتی است که رائحه یا بوی منی می نامند
و این همان بویی است که از درخت مُزُن ریزش میکند و شاهد بر این مدعا وجود شهر زنان میباشد که در آنجا هیچ مردی وجود ندارد و در این شهر درختی است که از کنار ریشه او شاخه هایی روییده است
به شکل آلت تناسلی مرد و بوی منی می دهد زن های آنجا نزد آن درخت میروند و با آن شاخه در می آمیزند و به دختر حامله می شوند و از آن شاخه پسر به عمل نمیآید و خداوند چون خواست قدرتنمایی کند جبرئیل را نزد حضرت مریم روانه کرد و مقداری از آن بوی را به وسیله هوا در دهان یا گریبان مریم دمید و او به قدرت الهی آبستن شد و لکن پسر زایید و عیسی متولد گردید
سیری گذرا و کوتاه در ادیان ص34
در صفحه ۲۹ و صفحه ۳۰ در شرح سلاله النبین مینویسد
سلاله یعنی نطفه و نطفه بر دو قسم است و از دو چیز ترکیب یافته
نطفه معنوی ملکوتی و نطفه هیولانی جسمی نطفه معنوی ملکوتی : قطره قطره از درخت مُزُن میچکد …